جدول جو
جدول جو

معنی راتی نس - جستجوی لغت در جدول جو

راتی نس
(نِ)
سوارکاری از طایفۀ کادوسیان که درحضور کورش اسب دوانی کرد. (ایران باستان ج 1 ص 429)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راتین
تصویر راتین
(پسرانه)
رادترین، نام یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راتینج
تصویر راتینج
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، رخبینه، ریتانج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راتیانج
تصویر راتیانج
صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
فرهنگ فارسی عمید
(اُ نِ)
طبق روایت کنت کورث. و ارکسی نس بروایت آریان. فرمانده سپاهیان ایران در زمان داریوش سوم و او نژاد خود را به کوروش بزرگ میرسانید و از اعقاب هفت تن پارسی بود و در جنگ با اسکندر بر دو سردار موسوم به آری برزن و اربات ریاست داشت. (ایران باستان ص 1380)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
صمغ صنوبر است که بنفسه مثل سایر صموغ منجمد میگردد یا به آتش طبخ یافته منعقد شود و ثانی را بیونانی فلفونیا نامند و سیال غیرمنجمد او زفت رطب است در آخر سیم گرم و خشک و قسم آتش دیدۀ او گرمتر از قسم اول و آشامیدن نیم مثقال او با زردۀ تخم مرغ نیمبرشت و بدستور با آب طبیخ سبوس گندم جهت سرفه و ربو وجراحه رطبۀ شش و مضغ او جهت سرفۀ رطوبی و جذاب فضول دماغ و ضماد او جهت التیام جراحات و ازالۀ حکه وجرب و خشونات جلد و با گلنار جهت فتق رگها و نواصیرو با تخم کتان بالسویه جهت رفع ثآلیل و بواسیر مجرب و جهت شقاق کعب و کجی ناخن مؤثر و کشیدن او مانند تنباکو روز اول یکدفعه و روز دوم سه دفعه و در سیم 3بار جهت سرفه و ربو و قرحۀ شش عجیب الفعل است و بعضی گفته اند که چون با زرنیخ و پیه بز سرشته بخور کننداثرش قویتر میشود و مؤلف تذکره گوید که چون راتیانج را با مثل او رهج الغار و نصف وزن او فلفل با روغن بادام طبخ داده ضماد نمایند در ساعت دانۀ بواسیر راساقط کند با الم شدید و تدارک آن بسفیدۀ تخم مرغ وسفیداب و بخوردن شیر تازه باید نمود و گویند طلای راتیانج مفرداً در ابدان نرم باعث ورم و درد میشود و بخور او که بپارچۀ آلوده در آفتاب خشک کرده باشند جهت زکام بارد و تب ربع سریعالاثر است و قسم مطبوخ او در اصلاح شعر ذروراً مؤثر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
راتیاج و رتیاج رخینه، رخنیه و رشینه صمغ صنوبر است و آن سه نوع بود یک نوع روان بود که منعقد نشود و یک نوع صلب بود و سیاه و نوع سیم صلب بود بعد از آن که به آتش پخته باشند آن را فلفونیا خوانند و در زبان شیرازی زنگباری خوانند و بهترین وی آن بود که سپید بود و اندکی به زردی زند وبوی او مانند بوی صنوبر بود و طبیعت آن گرم و خشک است و عیسی گوید گرم است در سیم، و خشک است در اول، خشک و محلل بود و گوشت برویاند در ریش ها لیکن مهیج الم بود و زخمها را به اصلاح آورد با گلنار برای فتق عروق بکار رود و امثال این بیماری و وی سخن اعصاب بود و مصلح وی موم و روغن حی العالم بود و بدل آن علک البطم است و قند، و گویند بدل آن زفت کهن بود. رجوع به مفردات ابن بیطار ج 1 ص 135 و ج 2 ص 133 و مخزن الادویه ص 284 و آنندراج و تذکرۀ اولی الالباب ضریر انطاکی ص 170 و تحفۀ حکیم مؤمن ص 115 شود، صمغ زردی که بواسطۀ تقطیرگرفته میشود از ریشه سقز و غالباً کولوفان نامیده میشود. (لاروس ج 1 ص 311)
لغت نامه دهخدا
صمغی است که روئین سازان بدان ظرف را پیوند کنند، (منتهی الارب) (آنندراج)، رجوع به راتینج شود
لغت نامه دهخدا
صمغ رشینه (در فارسی) یونانی زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتینج
تصویر راتینج
صمغ
فرهنگ لغت هوشیار
رشینه (در فارسی) یونانی زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
فرهنگ لغت هوشیار